یک دختره که مانتو جدید خریده بود قبل از شروع کلاس هی فیگور میگرفت
پسرا کشته مردش شده بودن و دخترا حسودیشون میشد
موقع کلاس هی میرفت بیرون به بهانه زنگ خوردن گوشیش ؛ تا بقیه مانتوی جدیدشو ببینن
بار آخری چشتون روز بد نبینه جلوی بچه ها خواست بره بیرون پاهاش پیچیدن به مانتوش با سر افتاد جلوی استاد و گوشیش رفت زیر میز استاد ، و باطریش اومد زیر پام
جسد دختره سینه خیز از کلاس رفت بیرون
کلاس منفجر شد و تا فرسنگ ها دورتر صدای نعره پسرا میرفت یکی هم این وسط غش کرد (((:
از اون روز 2 سال گذشته ولی از دختره خبری نیس که بیاد باطریشو تحویل بگیره !
کسی اگه خبری ازش داره بهم بگه .... بگو خب !!!!